ترجمه نقدهای منتقدین جهان

Cwr.23- نقد و بررسی فیلم رنگ خدا توسط راجر ایبرت

 

  Color of Paradise   رنگ خدا  
  http://files.cinemacenter.ir/images/1r4zuoihovhjkesgtyl.jpg
Color of Paradise
 
اطلاعات فیلم
تهیه کننده : مجید مجیدی
کارگردان : مجید مجیدی
نویسنده : مجید مجیدی
ژانر: درام 
تاریخ نمایش: 1376
موزیک : علیرضا کهن دیری
فروش کلی : 1 میلیون و 100 هزار دلار

کشور سازنده: ایران
IMDB Rate :7.9 از 10
بازیگران
حسین محجوب
محسن رمضانی
سلامه فیضی
فرحناز سفاری

 
افتخارات و جوایز
برنده 10 جایزه مختلف و 8 نامزدی دیگر
امتیاز راجر ایبرت از 4ستاره : ستاره کامل
 
  منتقد : راجر ایبرت   مترجم : هما Skyfly  

 

alt
 
كلمات بر صفحه اي سياه رنگ: «با ياد خداوند». مدرسه كاتوليك را به خاطر مي آورد كه هر صفحه تكليف را كه انجام مي داديم با دست خط كودكانه بالاي صفحه مي نوشتيم JMJ (Jesus, Mary, Joseph) به معني عيسي مسيح، مريم مقدس و يوسف. آيا حسابم را به خدا تقديم مي كنم يا در انتظار معجزه هستم؟ در ذهن مجيد مجيدي، نويسنده و كارگردان ايراني «رنگ خدا» شكي وجود ندارد. كار او برخلاف هنر مذهبي كه صرفاً يكي از جنبه هاي وجودي خدا را تبليغ مي كند، حقيقتاً ياد خدا است. فيلم او نگاهي به بالاست نه به اطراف. در اين فيلم و فيلم قبلي او «بچه هاي آسمان» كه نامزد دريافت جايزه اسكار هم بود، مجيدي ديدگاه ماترياليستي فيلم هاي غربي را نسبت به كودكان سرزنش مي كند (هر دو فيلم زيرنويس دارند و براي هر كودكي خواندن آن آسان است). «رنگ خدا» در باره يك پسر نابيناست، او به سادگي و زيبائي عاشق دانستن است و به شدت با محيط اطرافش سازگاري دارد. محمد درس هاي مدرسه نابينايان را دوست دارد. مادربزرگ و خواهرهايش او را دوست دارند. اما پدرش، هاشم، او را دوست ندارد. همسر هاشم مرده است و او مي خواهد ازدواج كند. هاشم مي ترسد از اينكه داشتن پسري نابينا ار ارزش هاي او براي ازدواج كم كند.
فيلم كه آغاز مي شود، فصل مدرسه تمام شده است و والدين، پسرهاي نابيناي خود را به منزل برده اند. محمد بيرون مدرسه ايستاده است، براي پدري كه نمي آيد. جايي كه او صداي جوجه اي كه از آشيانه افتاده است را مي شنود، سكانس قابل توجهي است. پسر جوجه را پيدا مي كند، او را به آرامي در دست مي گيرد، از درخت بالا مي رود و به صداي جوجه هاي ديگر كه در لانه هستند گوش مي كند. او پرنده را در لانه جاي مي دهد. خداوند، كه مي داند پرنده كي مي افتد اين بار از طريق يك پسربچه نابينا به او كمك كرده است.
بالاخره پدر از راه مي رسد و از مدير مدرسه مي پرسد كه آيا محمد مي تواند تعطيلات را هم در مدرسه بماند يا خير. پاسخ منفي است. هاشم با اكراه او را به خانه مي برد، جايي كه مادربزرگ و خواهرها از ديدن او بسيار خوشحالند. محمد هيچ ابهامي درباره عشق پدر خود ندارد. اينجا بچه ها هنوز به مدرسه مي روند. محمد همان كتابها را به زبان بريل دارد، او اصرار مي كند كه به مدرسه برود. در كلاس، اين اوست كه پاسخ ها را مي داند- اما پدر رفتن او را به مدرسه منع مي كند شايد به اين اميد كه وجود او را مخفي نگهدارد. محمد براي كارآموزي نزد يك نجار نابينا مي رود كه به او ياد بدهد چگونه با استفاده از حس لامسه اش قفسه بسازد. ممكن است اين كار براي بعضي مناسب باشد اما براي محمد كه مي خواهد دنياي ديدن را تكميل كند، نيست. 
رنگ خدا با همه بارزه هاي ملودرام خود يك فيلم دستكاري شده نيست و تعمداً ساده است و با لطافت و زيبائي ساخته شده است. صداي طبيعي داركوب ها، صداي پرنده ها و حشرات و طبيعت موسيقي زنده است. يك فرد نابينا تشخيص درستي از محل ها و آنچه رخ مي دهد دارد - محمد هم همينطور است. ايفاي نقش توسط محسن رمضاني جوان، بي ريا است. جايي كه با نااميدي گريه مي كند، ما بازي نمي بينيم ، اندوه خالص را مي بينيم .
پايان، بعد از سكانسي كه پسر در معرض خطر قرار مي گيرد، ضربه مي زند. مطمئناً در استانداردهاي پر سوءظن غربي ما نمي گنجد. اگر هاليوود قصه را روايت مي كرد، تغيير در احساس پدر بود. در ايران، خداوند مستقيماً مداخله مي كند- چنانچه خدا با آزمودن محمد، احساس پدر را تغيير مي دهد.
«رنگ خدا» فيلمي خانوادگي است كه مايه خجالت محصولي تجاري مثل «پوكمون» و سيستم ارزشي آن بر مبناي قدرت و طمع است. چراكه آنها در برابر مخاطب جوان فروتني ندارند. البته فيلم هاي مجيدي براي بزرگسالان هم جذابيت دارد و در اين موضوغ درسي وجود دارد: هر فيلم خانوادگي كه براي بزرگترها خوب نيست مطمئناً براي بچه ها هم خوب نخواهد بود.

 

با تشکر از سعید عزیز بابت تهیه بنر...
 
 
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنترwww.cinemacenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد .