ترجمه نقدهای منتقدین جهان
Cwr.22- نقد و بررسی فیلم The Girl with the Dragon Tattoo توسط جیمز برادینلی
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در جمعه, 05 آبان 1391 19:24
-
نوشته شده توسط سروش ممدوحی
-
بازدید: 4421
|
The Girl with the Dragon Tattoo |
|
دختری با خالکوبی اژدها |
|
|
The Girl with the Dragon Tattoo |
|
اطلاعات فیلم |
تهیه کننده : فینچر و دیگر عوامل تولید
کارگردان : دیوید فینچر
نویسنده : استیون زایلیان
ژانر: درام ، بیوگرافی
تاریخ نمایش: 20 دسامبر 2011 در امریکا
موزیک : ترنت رزنور
بودجه : 90 میلیون دلار
فروش کلی : در حال اکران
کشور سازنده: امریکا (هالییود)
IMDB Rate : 8.3 از 10 از بین 15828 رای . |
بازیگران |
دانیل کریگ(مایکل بلومکویست)
رونی مارا(لیزبس سالاندر)
کریستوفر پلامر(هنریک وانگر)
استلان استاسگارد(مارتین وانگر) |
افتخارات و جوایز |
------ |
امتیاز جیمز برادینلی از 4ستاره :4 ستاره |
|
|
منتقد : جیمز برادینلی |
|
مترجم : هما Skyfly |
|
ديويد فينچر به طور نامناسبي مهر خود را بر فيلمي زده كه از هيچ فيلمسازي انتظار نميرود. با اقتباس از فيلمنامه استيگ لارسون Stieg Larsson براي فيلم پرفروش استيون زايلين Steven Zaillian ، فينچر عناصر را به استخوان بندي فيلم خود مي بندد و سپس رگ و بافتي به آن اضافه مي كند و دختري با خالكوبي اژدها را خلق مي كند كه نسخه سوئدي فيلم يا حتي خود كتاب نيست. اين آن چيزي است كه يك فيلم اقتباسي بايد باشد: فيلمي كه روايت پايه آن ريشه در عناصر اوليه اش دارد اما روح آن را در تصاوير روي پرده مي توان يافت.
در اوايل سال 2010، كلمبيا پيكچرز اعلام كرد كه فيلمبرداري دختري با خالكوبي اژدها را آغاز خواهد كرد، بسياري مي پرسيدند: «چرا؟». گذشته از همه اينها، يك نسخه خيلي خوب سوئدي به كارگرداني نيلس آردن اوپلو Niels Arden Oplev وجود داشت. تصميم بازسازي دختري با خالكوبي اژدها به زبان انگليسي به قصد فروش بود. به هر حال و با هر انگيزه اي تفسير داستان لارسون در نسخه سوئدي حفظ شده است. هر دو همان داستان اوليه را بازگو مي كنند اما تفاوتهاي بارزي هم هست، بعضي دقيق و ماهرانه و بعضي مشخص كه هر كدام شرايط خاص خود را دارد. اگرچه اوپلو هميشه امتياز اول بودن را داشته اما توانائي هاي فيلم فينچر يادآور مي شود كه اولين هميشه بهترين نيست.
دو عنصر كليدي، دختري با خالكوبي اژدهاي فينچر را از فيلم اوپلو جدا مي كند. اولي زيباست. با هزينه بيشتر ساخته شده و يك هنرمند پشت دوربين است، فضاي غم آلودي دارد و سرد و تاريك است. همه چيز از صحنه زمستاني گرفته تا فضاهاي تاريك داخلي و روش عكاسي صحنه ها اين موضوع را تشديد مي كند. فيلم اوپلو صراحت بيشتري دارد. مورد دوم شيوه ارائه كاراكترها است. فينچر ليه ها را نرم مي كند و مجموعه اي از افراد احساساتي تر را ارائه مي دهد. اوپلو بر خصوصيات فردي تأكيد دارد. بعضي شخصيت ها در فيلم 2009 كمي بالاتر از حد كاريكاتور هستند (مثل بيورمان ساديست) اما فينچر بيشتر در طلب ابهام است. اگر دختري با خالكوبي اژدها ديدگاه فينچر را از طبيعت انساني بيان مي كند (با در نظر گرفتن فيلمهاي اوليه او، احتمالاً موضوع همين است) اما فيلم، او را در كنار ديويد لينچ به عنوان كسي كه معتقد است جامعه فساد و تباهي به بار مي آورد، قرار مي دهد. فينچر، امكان فاسد شدن را به عناصري مي دهد كه در عمق فيلم دختري با خالكوبي اژدها با وجود لحظات استثنائي شوخ طبعي وجود دارند.
در پالايش داستان لارسون به گونه اي كه تماشاچي با آن ارتباط برقرار كند، فيلمنامه زايلين بهتر از فيلمنامه نيكولاي آرسل Nikolaj Arcel و راسموس هايستربرگ Rasmus Heisterberg عمل كرده است. نسخه اصلي 180 دقيقه اي سوئدي، 28 دقيقه را در تبديل ميني سريالهاي تلويزيوني به پرده سينما از دست مي دهد و اين دليل گاهي بي نظمي و سرگرداني تن است. با اين حال، زايلين كتاب لارسون را با بريدن، اضافه كردن و تغيير دادن هر جا كه لازم بوده، جراحي كرده است. نتيجه نهائي يك قتل مرموز منسجم است. فيلم براي ديدن دو شخصيت اصلي مدتي ما را معطل مي كند. تا آن لحظه ، داستان هاي آنها براي شفاف سازي محيط در روايت كلي و ايجاد حس قوي تر نسبت به فرديت هر دو، جدا ازهم قرار دارند. به محض برخورد، آنها صحنه را براي خلق يك هيجان ويژه تقسيم مي كنند. داستان لارسون استفاده از داستان پليسي انگليسي را به عنوان پايه فيلم دختري با خالكوبي اژدها پذيرفته و اين موضوع در ساختار فيلم نشان داده مي شود.
روزنامه نگار رسوا ميكائل بلومكويست Mikael Blomqvist (دانيل كريگ Daniel Craig) را به جزيره اي در شمال سوئد مي آورند تا با ميليونر بازنشسته هنريك وانگر Henrik Vanger (كريستوفر پلامر Christopher Plummer) ملاقات كند. هنريك مي خواهد كه ميكائل نگاهي به موضوع قتلي 40 ساله داشته باشد كه نيمي از زندگي او را تحت تأثير قرار داده است. در سال 1966 نوه خواهر هنريك كه دختري 16 ساله به نام هريت Harriet است ناپديد مي شود و تصور بر اين است كه به قتل رسيده است. جسد او هرگز يافت نشد و مدركي هم دال بر فرار او پيدا نكردند. قاتل او هيچوقت پيدا و مجازات نشد اما هنريك معتقد است كه حلقه مظنونين كوچك است: خانواده او (مجموعه اي از افراد عجيب، متمرد و نازي ها). بعد از گرفتن كار، ميكائل، ليسبت سالاندر Lisbeth Salander (روني مارا Rooney Mara) را كه يك هكر كامپيوتر است به عنوان دستيار خودش استخدام مي كند. ليسبت ثابت مي كند كه كشف و تفسير سرنخ هاي ميكائل بي ارزش است و وارد شبكه مخوفي مي شود.
شخصيت محوري در دختري با خالكوبي اژدها ميكائل است. او بيشترين زمان را روي صحنه دارد و شخصيت اصلي متعارف است. . اين نقش را بهترين عضو گروه بازيگران ايفا كرده است. جيمز باند سابق دانيل كريگ. اما او به هيچ وجه جالب ترين شخصيت روي پرده در طول 158 دقيقه فيلم نيست. امتياز به ليسبت سالاندر مي رسد، يك آلماني تبار بداخلاق، از لحاظ احساسي سرگردان و استاد درحرفه خود كه گذشته او در پس پوششي از نقاشي و سوراخ شدگي ها بر روي بدنش پنهان شده است. ليسبت يكي از شخصيت هايي است كه توجه مخاطب را جلب مي كند. اين نقش را روني مارا ايفا مي كند، او دختر بچه اي در جسم يك زن است كه به سختي خشم خود را كنترل مي كند. او سرد و شكننده است. در مقايسه با شيوه اي كه مارا شخصيت ليسبت را به تصوير مي كشد، نقش آفريني به يادماندني نومي راپاسه Noomi Rapace نيز مطلوب است. مقايسه اين دو ضرورتي ندارد، هر دو خوب هستند و بسيار متفاوت، اما دختري با خالكوبي اژدهاي فينچر ميكائل را بيشتر يك كارآگاه در كنار هوش ليسبت قرار مي دهد. كريگ به كمك فيلمنامه شخصيت مايكل را از كار درآورده است. او هرگز به فريبندگي ليسبت نيست اما در سايه ليسبت هم ناپديد نمي شود. ارتباط رومانتيكي كه بين اين دو بوجود مي آيد در نسخه سوئدي سنتي و در اينجا بيشتر فريفتگي است. در اينجا بار احساسي آنها نامتعادل است.
بازيگران مكمل كريستوفر پلامر (در نقش هنريك)، رابين رايت Robin Wright (در نقش اريكا برژه Erika Berger همكار ميكائل در مجله) و استلان اسكارگارد Stellan Skargard (در نقش مارتين برادرزاده هنريك) و استيون بركوف Steven Berkoff (وكيل هنريك) و يوريك وان واگنينگن Yorick van Wageningen (در نقش بيورمن Bjurman) هستند. همه به خوبي از عهده نقش خود برآمده اند و بي شك مارا نامزدي جايزه اسكار را خواهد داشت.
آنهايي كه با كار لارسون آشنا هستند مي دانند كه او دوكتاب ديگر درباره ميكائل و ليسبت نوشته است، دختري كه با آتش بازي كرد و دختري كه به لانه زنبور لگد زد. از هر دو اينها در سوئد فيلم تهيه شده است. فينچر مي خواهد كه به آنها هم دستي داشته باشد. شخصاً، مايلم آنچه را كه اين تيم خلاق با اين كتاب ها مي توانند انجام دهند را ببينم. اما بدون در نظر گرفتن آنچه كه در آينده رخ مي دهد دختري با خالكوبي اژدها در رأس قدرت فينچر، داستانهاي پليسي و متناقض وجود انسان قرار دارد.
با تشکر از سعید عزیز بابت تهیه بنر...
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنترwww.cinemacenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد .
ارسال نظر
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی