ترجمه نقدهای منتقدین جهان
Cwr.63- نقد و بررسی فیلم GIRL WITH A PEARL EARRING توسط راجر ایبرت
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در یکشنبه, 07 آبان 1391 07:13
-
نوشته شده توسط سروش ممدوحی
-
بازدید: 5198
|
GIRL WITH A PEARL EARRING |
|
دختری با گوشواره مروارید |
|
GIRL WITH A PEARL EARRING |
|
اطلاعات فیلم |
تهیه کننده : اندی پترسون
کارگردان : پیتر وبر
نویسنده : اولیویا هترد
ژانر:درام
تاریخ نمایش: 9 ژانویه 2004
فیلمبردار: ادواردو سرا
موزیک: الکساندر دسپلت
فروش کلی : 32 میلیون دلار
بودجه: 20 میلیون دلار
کشور سازنده: امریکا (هالییود)
IMDB Rate :7 از 10 از بین 37000 رای . |
بازیگران |
کالین فرث
اسکارلت یوهانسون
تام ویلکنسون
جودی پارفیت
سیلیان مورفی
|
افتخارات و جوایز |
------ |
امتیاز راجر ایبرت از 4ستاره : 4 ستاره
|
|
|
منتقد : راجر ایبرت |
|
مترجم : حانیه quasar |
|
"دختری با گوشواره مروارید" فیلمی آرام است که گاهی اوقات با امواج احساسی لایه های درونی دچار ناآرامی می شود. داستان دریاره سخنان گفته نشده اتفاقات نیافتاده و رابطه های شروع نشده است. تمام این بخش ها حدسیات فیلم سازان براساس یک تابلو نقاشی مربوط به حدود سال 1665 اثر یوهانس فرمیر است. نقاشی نشان دهنده زنی جوان است که شانه چپش رو به سمت ما قرار دارد. او یک سربند آبی ساده و لباسی معمولی در بر دارد و لب های سرخش اندکی جدا از هم اند. آیا او لبخند می زند؟ به نظر می رسد که او در حال خروج از اتاق بوده و لحظه ای رویش را برگردانده است. او یک گوشواره مروارید نیز دارد. ما چیز زیادی در مورد فرمیر نمی دانیم. از او حدود 35 اثر به جا مانده اما هیچ اطلاعاتی درباره این مدل در دست نیست. ممکن است شما بشنوید که این شخص، دخترش، همسایه اش یا یک فروشنده بوده اما هرگز نگفته اند که ممکن از عاشق او باشد؛ چرا که فرمیر در خانه ای تحت سلطه مادر زن مقرراتی، سخت گیر و جنگ طلبش زندگی می کرده. این نقاشی بسیار اسرار آمیز است و در نوع خودش یک مونا لیزا محسوب می شود. دختری از چندین قرن گذشته که رویش را به سوی ما برگردانده و سوالات بسیاری برایمان به وجود آورده است. او کیست؟ به چه چیزی فکر می کند؟ فرمیر در مورد او چه فکری می کرده؟ رمان تریسی چوالییر، حدسیات وی در مورد نقاشی، اکنون توسط پیتر وبر به فیلم تبدیل شده و در آن اسکارلت جانسون نقش دختر و کالین فرث نقش فرمیر را بر عهده دارند. من می توانم نکات زیادی را در نظر بگیرم که ممکن بود در فیلم اشتباه باشد اما این فیلم به درستی پیش می رود؛ زیرا به عنوان یک ملودرام یا داستان رمانتیک برای جلب توجه ساخته نشده و تنها داستان را با سادگی مخصوص به خودش بیان می کند. نقاشی متفکرانه، عمیق، آرام و ملایم است پس فیلم نیز باید همین گونه باشد. ما نمی خواهیم با تصاویر رنگارنگ سبک آن را بر هم بزنیم.
گاهی اوقات دو نفر که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند از فاصله بسیار دور به یکدیگر نگاه می کنند و می توان فورا فهمید که چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد و چه اتفاقاتی هرگز رخ نمی دهد. این موضوع، پیام اصلی دختری با گوشواره مروارید است. براساس این داستان اسم دختر گریت است و در آن نزدیکی زندگی می کند. پدر نابینایش او را برای کار به خانه فرمیر می فرستد و در آن جا چند کودک مجذوب او می شود. این خانواده مانند یک کارخانه زیر نظر مادر زن فرمیر، ماریا ثینس (جودی پارفیت)، اداره می شود. او همواره دخترش را ترغیب کرده تا در زمانی که دامادش سرگرم نقاشی است، بچه دار شود. او نیز پس از یک سال بچه ای به دنیا آورده و فرمیر هم یک تابلو کشیده است. این شرایط برای یک مادر بسیار خوب و برای یک نقاش بسیار بد است. هیچ کس هرگز نمی داند که جز ماریا که خواسته های آشکار و واضحی دارد، دیگران در این خانه چه می خواهند. گاهی اوقات به نظر می رسد کاترینا (Essie Davis)، همسر فرمیر، دوست دارد در خلوت باشد و کسی او را نبیند. این مسئله از آن جا سرچشمه می گیرد که گریت بسیار باهوش و محبوب است و هیچ قصدی برای به اجرا در آوردن اهداف او ندارد. هم چنین توجه فرمیر را جلب کرده. او سخت کار می کند و ناخود آگاه درباره تمام زحمات فرمیر در نقاشی هایش از جمله روش کار، استراتژی کاری و حتی مسائل شیمی اظهار نظر می کند (آیا می دانستید رنگی که به آن زرد هندی می گویند از ادرار گاو هایی که با برگ درخت انبه تغذیه شده اند، استخراج می شود؟).
در یک سکانس بی نقص گریت در کارگاه فرمیر تنها است و به بومی که فرمیر روی آن کار می کند و دیگر تابلو ها می نگرد. او به پشت سر و بیرون نگاه می کند و سپس یک صندلی را جا به جا کرده و از پنجره دور می کند. وقتی فرمیر بازمی گردد و می بیند او چه کاری کرده با دقت اطراف را مشاهده می کند و بعد از آن صندلی را به جای ابتدایی اش باز می گرداند. در نهایت نیز او، گریت را به اتاق زیر شیروانی منتقل می کند تا به کارگاهش نزدیک تر باشد و او بتواند رنگ ها را ترکیب کند که البته در این کار مهارت بسیار دارد. آیا سپس آن ها با یکدیگر می خوابند؟ در این فیلم خیر. فرمیر دوستی به نام Pieter Van Ruijven (تام ویلکسون) دارد. اگر فرمیر در ابراز احساسات نسبت به خدمتکارش خجالتی است، پیتر این گونه نیست. او یک نقاشی از یک دختر می خواهد. این مسئله برای کاترینا غیرقابل قبول است؛ چرا که اعتماد به نفس بالایی ندارد. اما برای مادرش که می خواهد یک دوست ثروتمند را راضی نگه دارد، غیر موجه نیست. پس به این گونه گریت مدل نقاشی می شود. یک جوان به نام پیتر (کیلین مورفی) نیز در شهر وجود دارد که شاگرد قصابی است و به گریت علاقه مند است. او می تواند در دنیایی که موقعیت اجتماعی تعیین کننده طبقه خانوادگی است، شوهر خوبی برای گریت باشد. گریت نیز او را دوست دارد الیته نه بیشتر از فرمیر. مسئله این جاست که گریت نمی تواند یک قصاب باشد اما می تواند نقاش شود. بشر افرادی چون شکسپییر را دیده است که ابتدا بی سواد بوده یا موتزارت که هرگز حتی یک نت هم به گوشش نخورده بود یا نقاشانی که قلم مو را حتی لمس نکرده بودند. در نتیجه گریت هم می تواند یک نقاش خوب یا بد باشد و فرمیر این موضوع را احساس می کند. صمیمیت واقعی بین دختری فقیر و هنرمندی مشهور زمانی به وجود می آید که آن ها کنار یکدیگر نشسته اند و در رابطه ای به کلام مشغول ترکیب رنگ ها هستند، به وجود می آید. هر دو یک کار را انجام می دهند و هر دو این موضوع را می دانند.
فکر نکنید که این فیلم درباره راز این مدل یا منبع الهام فرمیر یا طبقه بندی اجتماعی قرون وسطا یا حتی رئیس بوده مادر زن در یک خانواده است. اگر این طور فکر کنید این فیلم بسیار ضعیف به نظر می رسد. دختری با گوشواره مروارید درباره به اشتراک گذاشتن یک درک حرفه ای است و به هیچ وجه نمی توان به راحتی آن را بیان کرد. من به نقاشی نگاه کردم و فهمیدم که گریت در حال صحبت کردن با فرمیر بدون بیان کلمه ای است. "خب... اگر این نقاشی، اثر من بود، من نیز همین گونه آن را می کشیدم..."
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنتر www.cinemacenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد .
ارسال نظر
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی