Limon Tour
World Guide
DriveZona
Tranzito
سه شنبه, 24 مهر 1403
ثبت نام
صفحه اصلی  >  سینمای جهان  >  تحلیـــل فیلـــم سینمای جهان  >  Cwa.75- تحليل و بررسي فيلـــــــم پیانیست (The Pianist)

تحلیل و بررسی سینمای جهان

Cwa.75- تحليل و بررسي فيلـــــــم پیانیست (The Pianist)
  نام فیلم: پیانیست The Pianist  
   
  اطلاعات فیلم  
  کارگردان: رومن پولانسکی
تهیه کننده: رابرت بینماسا، رومن پولانسکی، اَلین سارد
فیلمنامه: رونالد هاروود
بر اساس داستانی از: ولدیسلا اسپیلمن
موزیک متن: واجسیچ کیلار
فیلم برداری: پاول اِدلمن
تدوین: هروی دی لوز
 
  بازیگران  
  آدرین برودی: ولدیسلا (ولدی) اسپیلمن
امیلیا فاکس: دوروتا
اِد استوپارد: هنریک
میکل زبراسکی: یورک
توماس کرتسمن: کاپیتان ویلم هاسنفلد
 
  اطلاعات دیگر  
  ژانر: درام، تاریخی، بیوگرافی
درجه نمایش R
IMDB Rate: 8.5

تولید شده توسط کمپانی:
کمپانی آر.پی
اکران : 3 ژانویه 2003
مدت زمان: 150 دقیقه
ساخته شده توسط: فرانسه، لهستان، آلمان، انگلیس
زبان: انگلیسی، آلمانی، روسی
بودجه: 35 میلیون دلار
فروش کل فیلم: 120 میلیون دلار
 
  افتخارات و جوایز  
  برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی در سال 2003
نامزد اسکار بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین تدوین، و بهترین فیلم در سال 2003
برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی از جشنواره BAFTA در سال 2003
نامزد جایزه بهترین موسیقی متن، بهترین فیلمبرداری، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین تدوین صدا از جشنواره BAFTA در سال 2003
برنده جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم کن در سال 2002
نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم ژانر درام از جشنواره گلدن گلوب در سال 2003
برنده جایزه بهترین کارگردان از جشنواره فیلم لهستان در سال 2003
نامزد بجایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم لهستان در سال 2003
 
  تحلیل و بررسی:‌امیر حسین بهرامی  

 

  این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد.  
   
  تحلیل فیلم پیانیست  
  نخست درباره هولوکاست بیشتر بدانیم  
 

هولوکاست به چه واقعه­ای اطلاق می­شود؟
به کشتار و نسل کشی یهودیان در دوران جنگ جهانی دوم، هولوکاست گفته می شود. بعضی از منابع گفته­اند که دو سوم جمعیت یهودیان در آن زمان کشته شدند و برخی اعداد و ارقام دیگری به کار برده­اند.
دو دسته نظریه درباره هولوکاست وجود دارد:
دسته اول: هولوکاست را باور دارند و به آن پای­بند هستند و عاملان آن را افرادی شرور و خالی از انسانیت می­بینند.
دسته دوم: هولوکاست را انکار می­کنند (به آنها "تجدید نظر طلبان در هولوکاست" هم گفته می­شود) و می­گویند که هولوکاست، اتفاق نیفتاده ‌و یا در آن بزرگ نمایی شده‌ است. 
البته عده­ای بر این باورند که هولوکاست اتفاق افتاده ولی باعث و بانی آن، پولداران و ثروتمندان یهودی بودند که برای تصرف اراضی (و یا ایجاد سرزمین موعود یهودی) به هیتلر پول دادند تا یهودیان فقیر را بکشد.
مدارکی که برای اثبات نظریه اول به کار برده می­شود:
منابعی از جمله خاطرات مقامات حزب نازی، نجات یافتگان از اردوگاه­های نازی ها، اسنادی که دولت نازی فرصت از بین بردنشان را نداشت، گورهای دسته جمعی و ... وجود دارند که برای بررسی هولوکاست از آنها استفاده می­شود.
و اما مدارکی که برای اثبات نظریه دوم به کار برده می­شود:
1. در میان مدارک بدست آمده از آلمان پس از سقوط، حتی یک سند وجود ندارد که به عنوان دستور کشتار یهودیان از سوی مقامات به افسران تلقی شود.
2. ظرفیت کوره‌های جسد سوزی (و نه آدم سوزی) کشف شده، حتی به اندازه سوزاندن اجسادی که به دلیل گرسنگی و بیماری فوت شده بودند نیز نبوده‌ است.
3.از روش­های ادعایی کشتار، هیچ مدرکی در دادگاه‌ها موجود نیست. برای مثال از هزاران کامیونی که ادعا می‌شود دارای اتاق گاز بوده و بازداشت شدگان را در حال انتقال خفه می‌کرده‌اند، حتی یک نمونه به عنوان مدرک به هیچ دادگاهی ارائه نگردیده است.
4.استفاده از گاز سیانور (سیکلون ب) برای کشتار مردم مقرون به صرفه نمی‌باشد. این شیوه اعدام در آمریکا، گران­ترین شیوه اعدام محسوب می‌شود.
5.وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا، و دوایت آیزنهاور، رییس جمهور آمریکا، در کتاب­های خاطرات خود از جزییات دوران جنگ، هیچ اشاره‌ای به وجود اتاق‌های موسوم به گاز نداشته‌اند.
6.بیماری باکتریایی تیفوس در آن زمان شیوع داشت و تصاویر اجساد بسیار لاغر مردگان نیز شاهد بر همین ماجراست. دولت برای جلوگیری از گسترش پخش این میکروب کشنده اجساد مردگان را می‌سوزاند.

حمله آلمان به لهستان
پس از پایان جنگ جهانی اول، کشورهای فاتح به موجب قرارداد ورسای استقلال کشور لهستان را اعلام نمودند و برای دسترسی این کشور به آب­های آزاد از میان خاک آلمان یک دالان موسوم به دانتزیک را به دریای بالتیک ایجاد نمودند که دسترسی لهستان را به آب­های آزاد امکان پذیر می­کرد، اما عملا خاک کشور آلمان را به دو بخش تقسیم می­کرد: خاک اصلی آلمان و پروس شرقی.
این جدا سازی موجب شده بود که آلمان­ها برای ارتباط با پروس شرقی نیازمند عبور از خاک لهستان و دالان دانتزیک باشند. آلمان­ها در صدد بودند تا پروس شرقی را دوباره جزء آلمان کنند. پس از به قدرت رسیدن نازی­ها و تصرف راینلند و الحاق اتریش به آلمان، هدف بعدی الحاق دانتزیک به آلمان بود. بنا بر این به منظور جلوگیری از اتحاد احتمالی بین شوروی و فرانسه و انگلیس در جریان حمله به لهستان، یک توافق سری بین دو کشور شوروی و آلمان موسوم به توافق مولوتوف منعقد شد و به موجب آن کشور لهستان بین دو کشور تقسیم شد. 
توطئه­ای که باعث حمله آلمان به لهستان شد:
به منظور ایجاد بهانه برای حمله به لهستان، به دستور راینهارد هایدریش و تحت نظارت هاینریش مولر (هر دو از اعضای اس اس و گشتاپو بودند) یک گروه از افراد اس اس با یونیفرم ارتش لهستان به یک ایستگاه رادیوئی مرزی واقع در خاک آلمان موسوم به گلاویتز، حمله نمودند و پس از حمله از این رادیو با لهجه آلمانی و به زبان لهستانی اقدام به پخش اعلامیه­هایی بر ضد آلمان نمودند. بعد از این واقعه هیتلر اعلام جنگ کرد.


درباره فیلم
واقعا تحلیل فیلمی که تمام صحنه­ها و عناصر به کاربرده در آن جانبدارانه است چه چیز بیشتری می­تواند باشد، جز اینکه وقایع را رد کنیم و بگوییم به این دلیل این صحنه و این گفته­ها حقیقت ندارند و برای سرکوب شخص و یا دولتی ساخته شده­اند؟ در صورتی که می­توان با گفتن یک جمله کل فیلم را تحلیل کرد، و آن هم اینکه «فیلم چیزی جز تحمیل عقاید برای بیننده به ارمغان نمی آورد».
صحنه­های اول حال و هوای جنگ را در ورشو (لهستان) نشان می­دهد. تصاویر به صورت واقعی و سیاه و سفید هستند، اما احتمالا این تنها مدرک مؤثقی است که عوامل فیلم از دوران نازی­ها و جنگ جهانی دوم داشته­اند.
در این فیلم چیزی به عنوان یک داستان عشقی در قالب جنگ، مانند آنچه که در فیلم­هایی مانند "کوهستان سرد" شاهدش بودیم، نمی­بینیم. آن صبری که "آیدا" برای بازگشت "ادموند" به خرج داد و آن وفاداری­ای که به وی داشت ستودنی بود، اما در اینجا نه از نگاه­های عاشقانه خبری است و نه از مکالمه­های عاشقانه. هدف اصلی، از ایجاد این کاراکترها، به نظر من، بیشتر برای این مقصود بوده که کارگردان و یا نویسنده، به بیننده جو خفقان آن دوران را نشان دهد و به او بفهماند، یا بهتر است بگویم این باور را تحمیل کند، که جنگ جهانی دوم که مقصود بیشتر شخص هیتلر است؛ چگونه کسانی را که به یکدیگر وابسته­اند، از یکدیگر دور می­کند. در کل این داستان به اصطلاح عشقی در این فیلم، مصنوعی با مقصودی فرای آنچه که در نگاه اول به نظر می­آید، مطرح شده است.
به خانه "ولدی" و خانواده­اش می­رسیم. همه دست­پاچه از جنگ در حال رفتن­اند. در این سکانس­ها، که در خانه "اسپیلمن" ها گرفته شده­اند، درمی­یابیم که هر کدام از اعضای این خانواده در کاری خبره اند و روشنفکر خوانده می­شوند. خانواده­های یهودی را که در این فیلم زجر می­کشند و توسط حکومت هیتلر به بیگاری گرفته می­شوند، روشنفکر و تحصیلکرده جلوه می­دهند تا از لحظه لحظه این فیلم این تصور از هیتلر در اذهان تثبیت شود که هیچ انسانیتی در ذات هیتلر نیست.
اما ای کاش، فیلم "سقوط" – که ساخته کشور آلمان است - و فیلم "پیانیست" را با یکدیگر ببینید تا متوجه شوید که پیانیست چه اندازه جانبدارانه ساخته شده است. در فیلم سقوط که اواخر حکومت هیتلر را نشان می­دهد، می­بینم که چگونه خانواده­های افسران و ژنرال­های ارتش هیتلر احساسات خود را بروز می­دهند، و این شامل خود هیتلر هم می­شود.
به هرجهت، صحنه­ها و سکانس­های بعدی هم گویای شرابط بد زندگی یهودیان است. اجازه ندارند در پارک قدم بزند، اجازه ندارند روی صندلی­های عمومی بنشینند، اجازه ندارند از پیاده رو راه بروند، اجازه ندارند به رستوران­ها و قهوه خانه­ها بروند و ...
ذکر این نکته حائز اهمیت است که دولت لهستان هم طوری که در فیلم آن را نشان می­دهند، بی دفاع و بدبخت نبوده و دربرابر آلمان­ها مقاومت می­کرده است.
اگر بیوگرافی کارگردان و نقش اول فیلم را جستجو کنید، می­بینید چیزی درباره مذهب و دین آنها بیان نشده. اما من منابع اندکی پیدا کردم که گفته­اند: 
کارگردان این فیلم "Roman Polanski" یهودی است، و والدین وی هم یهودی هستند. نقش اول این فیلم، "Adrien Brody" هم دینش مشخص نبود، جایی نوشته شده بود که پدر وی یهودی است و مادرش کاتولیک، و خودش هم کاتولیک است. در جای دیگری دین والدینش را مانند قبلی تأیید کرده بود و گفته شده بود که خودش یهودی است.
پس دلیل ساخت چنین فیلمی نیز بر اساس تمام سخنانی که گفته شد، مشخص است.
سکانسی از فیلم را شاهدیم که "هنریک" کتابی خریده و قسمتی از آن را برای برادر خود می­خواند. در کتاب چنین نوشته شده است: «اگر با ما بد رفتاری شود، انتقام خواهیم گرفت». احتمالا هدف از این دیالوگ توجیه اعمال رژیم صهیونیستی باشد که می­خواهند به مردم بفهمانند که چه زجرهایی کشیده­اند، و حال دارند انتقام آنها را از مردم دیگر می­گیرند. همانطور که گفتم، عوامل اصلی این فیلم یهودی اند و یا ریشه یهودی دارند. از همین جهت، چنین نتیجه گیری­ای دور از ذهن نیست.
افسری آلمانی برای کارگران ساختمانی سخنرانی می­کند و در آخر هم اضافه می­کند که «مگر شما یهودیان در پول درآوردن ماهر نیستید؟» واقعا درست است. کلا سیاست یهودیان این است که نسل خود را در همه جا پرورش دهند و برای همین هم می­گویند که باید تمام یهودیان کار کنند و پول درآورند و مناصب مهم دنیا را از آن خود کنند. که تا به اینجا هم به این اهداف دست پیدا کرده اند. یکی از همین مناصب هم همین هالیوودی است که می­بینیم.
در جای جای فیلم، از اول تا آخر فیلم می­بینیم که "ولدی" و خانواده­اش در برابر تحریم­های آلمان­ها سر خم می­کنند و هر تصمیمی که آنها می­گیرند نیز قبول می­کنند. اما برادر "ولدی" در این فیلم نمونه یک مبارزه طلب است. شخصیتی که از این وضع ناراضی است و می­خواهد وضع را تغییر دهد و در برابر زورهایی که به آنها گفته می­شود، هرچند کوچک، می­ایستد!
واقعا اگر به فیلم و بازی بازیگرانش دقت بیشتری به خرج دهیم، به وضوح می­بینیم که بازی "اِد استوپارد"، هنریک، به مراتب بهتر از "آدرین برودی" است. آدرین برای من بیشتر بازیگری بود که به قیافه و ترکیب صورت خود تکیه می­کرد. فرم صورتش با فضای داستان همخوانی خیلی خوبی داشت. انتخاب بازیگر در این فیلم قابل قدردانی و تقدیر است. اینطور به نظر می­رسد که "ولدی" انسانی به اصطلاح دست و پا چلفتی است و به دست حوادث به این سو و آن سو کشیده می­شود.
بار اولی که این فیلم را دیدم، به خاطر همین ترکیب صورت آدرین و فضای داستان خیلی شوکه شدم و توجهم را از دیگر مسائل مطرح شده در فیلم منحرف کرد. نتیجه­ای هم که این مطالب به همراه می آورد، این است که نه این فیلم و نه هیچ فیلم دیگری نمی­تواند واقعیت امر را نشان دهد، چه از هیتلر دفاع کرده باشد و چه وی را کوبیده باشد. چون انسان وقتی می­تواند وقایع تاریخی را به صورت حقیقی بگوید که خود در آن زمان زندگی کرده باشد. حتی با این وجود هم کسی که در آن زمان زندگی کرده باشد، اتفاقات و وقایع تاریخی را از دریچه دید خود بازگو می­کند. همچنان که از این تحلیل برداشت­های مختلفی می­شود.[/JUSTIFY]
امیدوارم که شما بینندگان این فیلم، تنها به گفته­های این فیلم و حتی این تحلیل درباره وقایع جنگ جهانی دوم اکتفا نکنید و برای دریافت حقیقت امر، به دنبال منابع و مقالات دیگری نیز باشید.

 
 

این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد.

 
 

دوربین پیانو را نشان می­دهد. صدایی آرامش بخش از آن به گوش می­رسد.
[JUSTIFY]"ولدی" دارد پیانو می­نوازد. به خاطر کار خوبش، در یک ایستگاه رادیویی معروف لهستان کار می­کند. اما صداهای گوش خراش خمپاره ها، صدای دلنشین این پیانو را می­بلعند. هنگامی که صدای خمپاره ها به گوش می­رسد، جم نمی­خورد تا اینکه ساختمان روی سرش خراب می­شود. اینجاست که برای اولین بار "دوروتا" را ملاقات می­کند.
به خانه که وارد می­شود می­بیند همه دارند وسایلشان را جمع می­کنند تا فرار کنند. "ولدی" می­گوید اگر قرار است که بمیرم می­خواهم در خانه خودم بمیرم. وی نیز در جو جنگ قرار گرفته و از خود واقعیش خبر ندارد. او یک موسیقیدان است با روحیه­ای لطیف! اگر هم بخواهد نمی تواند در جنگ شرکت کند و یا اسلحه به دست بگیرد و در خانه خود بمیرد.
کسی خبر ندارد که در آینده­ای نه چندان دور، چه اتفاقاتی قرار است بیفتد. فکر می­کنند که چون انگلیس و فرانسه علیه آلمان اعلان جنگ کرده­اند همه چیز به خوبی خوشی ظرف چند روز تمام می­شود. نمی­دانند که چه چیزی در راه است... براساس همین تفکر، "ولدی" با "دوروتا" قرار ملاقاتی می­گذارد. اولین قرار ملاقات خیلی خوب پیش نمی­رود. محدودیت­هایی که یهودیان در برابر آن قرار می­گیرند از قبل، با ورود آلمان­ها به لهستان شروع شده­اند.
شوراهای یهودی (که زیر نظر آلمان­ها بودند و دستورات آنها را اجرا می­کردند) به یهودیان دستور دادند که خانه­های خود را ترک کرده و به "گتو" ها (محلی که برای جمع آوری یهودیان تدارک دیده شده بود) نقل مکان کنند. این مناطق را با دیوارهایی از سایر مناطق شهر جدا کردند تا یهودیان را مانند طایفه ای طاعون زده در آن نگهداری کنند.
"ولدی" عشقش را می­فروشد. "پیانو" اش تمام دارائی­اش بود. یک پیانیست بدون پیانو مانند یک ضبط صوت، بدون نوار کاست است. به گتو ها نقل مکان می­کنند. گرسنگی از راه می­رسد. جمعیت یهودیان روز به روز کمتر می­شود. در هر گوشه و کناری فقیری از فرط گرسنگی، پوست به استخوان چسبیده، در کنار پیاده رو به زمین افتاده و هلاک شده است. دیدن تصویر آن هم دردناک است، چه رسد به دیدنش از نزدیک.
مردم شروع به خرید و فروش اجناس خود می­کنند تا درآمدی برای خانواده­اشان بدست آورند. "ولدی" هم برای وعده غذای مجانی در یک رستوران کار می­کند. "کارلوس" دوست خانوادگی آنها، با پیشنهاد کار نزد آنها می­آید، اما "ولدی" و "هنریک" به خاطر شرافت و نوع دوستی خود پیشنهادش را رد می­کنند. "کارلوس" نیز از آن دسته انسان­هایی است، که خود را در درجه اول می­بینند. کسانی پول از جان آن فقیرانی که هر روز کنار پیاده رو نقش بر زمین افتاده­اند، و فرزندانشان در گل و لای به عزاداری می­پردازند، برایشان مهمتر است.
در هر دوره­ای شاهد اعتراضات و جنبش­هایی بوده­ایم. این بار نیز در لهستان جنبشی در راه است که کار خود را با پخش اعلامیه شروع کرده است. هر چه اعلامیه بیشتر پخش شود، موفقیت آن نیز بیشتر خواهد بود. اما این جنبش­ها هم راه به جایی نمی­برد و سران این جنبش به زودی اعدام می­شوند... در واقع یهودیان بقای نسل خود را مدیون روس­ها هستند که در دقیقه نود خود را به ورشو می­رسانند و یهودیان باقی مانده را نجات می­دهند.

1942
گتوها بسته شد. هر کس که گواهی خدمت نداشت آواره شد، که آخر و عاقبتش هم معلوم است. بقیه به شرق رفتند. البته آنها هم سرنوشتی بهتر از آوارگان نصیبشان نشد. تنها "ولدی" از آنجا جان سالم به در برد. آن هم از روی شانس و با کمک "کارلوس".
تمام شهر از بین رفته و کاملا متروک است. "ولدی" و مدیر رستوران به درون دسته کارگران راه می­یابند و برای کار به داخل شهر فرستاده می­شوند. در اینجاست که "ولدی" یکی از دوستاش را ملاقات می­کند. بالاخره توسط یکی از دوستان قبلی­اش از کارگران دیگر جدا و به سوی شهر روانه می­شود. به کمک دوستان خود جایی را برای پنهان شدن می­یابد، و از همین راه نیز اتفاقی را که اصلا انتظارش را نداشت رخ می­دهد. آدرسی را که برای مواقع ضروری به او داده­اند، وی را به خانه "دوروتا" راهنمایی می­کند. از شنیدن خبر ازدواجش شوکه می­شود و هنگامی که از خواب بیدار شده، با شنیدن صدای ویولون سل که دوروتا آن را می­نوازد، تصویر عشق دیرینش در برابر دیدگانش نمایان می­شود.
مخفیگاه دوم وی نیز شناسایی می­شود. گرسنگی و تنهایی به زودی روی خود را به "ولدی" نشان می­دهند. زمانی که از بیمارستان فرار می­کند، تصویر جالبی را شاهدیم، وی با آن سر و وضع و نا امیدی و گرسنگی، به درون خرابه­های شهر می­رود و در خانه­ای پناه می­گیرد. صدای نواختن پیانو به گوشش می­رسد. احتمالا همان افسر آلمانی­ای که به او برای زنده ماندن کمک کرد پیانو می­زند. باز هم هنر فیلمساز را در اینجا به وضوح می­بینیم، به همراه صدای پیانو، "ولدی" با غمگینی به درون مأمن خود می­خزد و آنجا را به صدای پیانو ترجیح می­دهد.
افسر آلمانی وارد داستان می­شود. افسری که عقایدش تا حدودی خلاف عقاید هیتلر و حزب نازی است. کسی که کور کورانه ادای نازی­ها را در نمی­آورد. تفاوت رفتاری وی را هم می­توان با مقایسه کردن آن افسری که در شب کریسمس در حین مستی، کارگران را می­زد، دریافت. مهمترین عقیده اش این است که چرا باید آنطور با یهودیان رفتار کرد و چرا باید از آنان متنفر بود؟
از هنر و کار "ولدی" می­پرسد. پیانیست است. لحظه­ای درنگ می­کند. به او می­گوید آهنگی بزن. از پیانو نواختن ولدی به وجد می­آید و تصمیم می­گیرد که چنین هنری را از بین نبرد. (گفتم که شب قبل احتمالا خودش بود که پیانو می­زد، پس احتمالا به همین دلیل هم او را نکشت).
"ولدی" چنان فکرش را مشغول کرد که روز بعد برای کنسروش در بازکنی به او داد...
فیلم، با این افسر آلمانی قصد داشته تا بی­طرفی خودش را نسبت به جنگ و جبهه­های آن نشان دهد. بد هم عمل نکرد، اما خود من، برای اولین بار، با دیدن قسمت اول فیلم (تا قبل از حضور افسر آلمانی) دیگر این قسمت زیاد به چشمم نیامد.
بعد از جنگ، "ولدی" باز هم در رادیوی لهستان کار خود را شروع می­کند. سکانسی که روند بعد از جنگ فیلم را با آن شروع می­کنند زیرکانه است. "ولدی" همان آهنگی را می­نوازد که در اول فیلم ناتمام گذارده بود.
این بار اشک می­ریزد، برای عمر از دست رفته و غم­هایی که به جا ماند، و برای تمام شدن جنگ.

در آخر
اگر درباره کارگردانی و دیگر عوامل فیلم بخواهیم صحبت به میان آوریم باید گفت، کارگردانی بد نبود، اما آنقدر هم خوب نبود که بتواند "دار و دسته نیویورکی" مارتین اسکورسیزی را شکست دهد! البته از این اجحاف­ها درباره اسکورسیزی زیاد شده، اما این مقایسه واقعا مقایسه­ای بعید و دور از ذهن است.
همین بحث هم درباره بازیگری "آدرین برودی" مطرح است. واقعا "دار و دسته نیویورکی"، بدون بازی بی نظیر "دنیل دی-لوییس" معنا نداشت! و بازیگران دیگری که نام نمی­برم، به مراتب صلاحیت گرفتن اسکار را بسیار بیشتر از "آدرین برودی" داشتند. برودی کلا از نظر قیافه و استایل انسان مغموم و غمگینی به نظر می­رسد و بیشتر بازیگری­اش در این فیلم را هم مدیون همین موضوع است. در واقع در برابر بازیگران نامبرده اسکار بردنش همیشه برایم جای سؤال دارد. منتها اسکار با همین جریانات، داوری­ها و ابهاماتش زنده است...
فیلم­برداری نیز در حد مطلوب بود. مثالش هم می­تواند صحنه ای باشد که "ولدی" از بیمارستان فرار می­کند و به درون خرابه ها می­رود. نامزدی اسکار از نظر من حقش بود، اما در اینکه بخواهد اسکار سال 2003 را ببرد جای تأمل دارد.
طراحی صحنه و لباس این فیلم نیز خوب کار شده بود. لباس­های مندرس افراد، لباس­های ارتشی و همه و همه خوب بود، اما در این مورد نامزدی اسکار را به آن نمی­دهم. از نظر من، حتی قرار گرفتن نام این فیلم در کنار "دار و دسته نیویورکی" در این رشته، اشکال دارد، چه رسد به اینکه هر دو نامزد این جایزه شوند.
موزیک فیلم هم خوب کار شده بود، اما اینکه در لیست اسکار نبود، جای تعجب هم ندارد.

 
  طراحی گرافیک و ویراستاری FFKIA  
   
   
  این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر و با شماره Cwa.75 برای بار اول به تاریخ 08-06-2012 در انجمن سینماسنتر منتشر شده است، لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد.  
  تحلیل و بررسی از امیر حسین بهرامی  

 

نظرات   

 
+4 #1 فرمان در تاریخ: سه شنبه 10 مرداد 1396 ، ساعت 07:05 ق ظ
نقد نبود چرندنوشتن بود .
نقل قول
 

ارسال نظر


کد امنیتی
بارگزاری مجدد

مطالب مرتبط با مطلب در حال مطالعه

تحلیل و بررسی ها

فروش ایالات متحده

53 $-M
فروش جهانی
3.4 $-M
فروش کلی
56.4 $-M

The Conjuring

 The Conjuring (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

279 $-M
فروش جهانی
308 $-M
فروش کلی
587.8 $-M

Despicable Me 2

 Despicable Me 2 (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

82 $-M
فروش جهانی
8.7 $-M
فروش کلی
90.8 $-M

Grown Ups 2

 Grown Ups 2 (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

33.7 $-M
فروش جهانی
--- $-M
فروش کلی
33.7 $-M

Turbo

 Turbo (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

72.8 $-M
فروش جهانی
110 $-M
فروش کلی
183 $-M

Pacific Rim

 Pacific Rim (2013) on IMDb

کپی رایت

این سایت تحت مالکیت مجموعه فرهنگی سینماسنتر میباشد و فعالیت آن مطابق قوانین میباشد، کلیه حقوق مطالب منتشر شده در این مجموعه متعلق به مجموعه فرهنگی سینماسنتر و مشمول قوانین کپی رایت و حفظ حقوق مولفین است. لذا هر گونه کپی برداری بدون قید منبع و نام نویسندگان نقض صریح قوانین کپی رایت محسوب گشته و مشمول مجازاتهای تعریف شده برای این نوع جرم می گردد. برای هر گونه برداشت از مطالب قبلا با مسئولان سایت هماهنگی حاصل نمائید.

سینماسنتر
مرجع نقد و بررسی فیلم و سریالهای تلویزیونی
 
تلفن: 
ایمیل: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وبسایت: http://CinemaCenter.ir

آمار سایت

بازدیدکنندگان
2746
مطالب
1050
وب لینک ها
6
نمایش تعداد مطالب
3535558
 

ما 62 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

آخرین اخبار

ورود/خروج

ثبت نام

*
*
*
*
*
*

پر کردن فیلد های ستاره دار ضروری است.